ما معتقدیم که عشق سر خواهد زد
بر پشت ستم کسی تیر خواهد زد
سوگند به هر چهارده آیه نور
سوگند به زخم های سرشار غرور
آخر شب سرد ما سحر می گردد
مهدی به میان شیعه برمی گردد
سلام
فردا،پنجشنبه ۱۹ دی ماه،دومین سالگرد شهادت شهید مصطفی احمدی روشن از شهدای فناوری هستهای، ، ساعت ۱۹ در مسجد دانشگاه صنعتی شریف برگزار میشود.
* شهید عزیز دومین سالگرد آسمانی شدنت مبارک *
باز از کینه ی نسل من و تو لبریزند
گرگهایی که دراین معرکه دندان تیزند
گرگ از غیرت شیران وطن می ترسد
بی سبب نیست اگرخون تورا میریزند
رفتنت مثل اتم ریخت به هم دنیا را
پیش ایمان تو این حادثه ها ناچیزند
مرگُ در مسلک ما ختم کبوترها نیست
لاله های وطن ما همه بی پاییزند
تا که ایران جوان داده پر از شیردل است
گرگها از حسد و کینه نمی پرهیزند
شیرهای وطنم پشت سرت بعد از این
محو یک خاطره ی سرخ غرورآمیزند
شک ندارم که پس ازحادثه ی پروازت
مصطفی ها همه از خون تو برمی خیزند
م.ر
* گفتو گوی خواندنی با مادر و همسر شهید احمدی روشن در ادامه مطلب...
(اگر یکم طولانیه حوصله به خرج بدین،نوبت به نوبت بخونین،ولی حتما بخونین،پشیمون نمیشین)
مژده ده زهرای اطهر ، خاتمه آمد صفر
ماه اندوه و غم و اشک بصر
مژده ده زهرای اطهر ، آمده ماه ربیع
ماه میلاد پیمبر ، ماه میلاد ولی
یه خط هم آبی مینویسم،آبی خونمان پایین آمده...
متن شعر زیبای مرحوم قیصر امین پور در وصف امام رضا(ع) به این شرح است :
چشمههای خروشان تو را میشناسند
موجهای پریشان تو را میشناسند
پرسش تشنگی را تو آبی، جوابی
ریگهای بیابان تو را میشناسند
نام تو رخصت رویش است و طراوت
زین سبب برگ و باران تو را میشناسند
از نشابور بر موجی از «لا» گذشتی
ای که امواج طوفان تو را میشناسند
اینک ای خوب، فصل غریبی سر آمد
چون تمام غریبان تو را میشناسند
کاش من هم عبور تو را دیده بودم
کوچههای خراسان، تو را میشناسند
السلام علیک یا غریب الغربا
السلام علیک یا معین الضعفا و الفقرا
السلطان یا اباالحسن یا علی ابن موسی الرضا
ورحمه الله وبرکاته
سلام
آقای محسن حمزه ای با من تماس گرفتن و گفتن که به بچه ها یاد آوری کنم که تحقیق دفاع مقدس رو زود تر آماده کنن.
چقدر این پسر گله ...( +
)
.تشکر ویژه میکنم از آقای حمزه ای.
از مخالفت نهراسید؛ بادبادک تنها زمانی می تواند بالا رود که با باد مخالف مواجه شود.
بزرگترین درس زندگی این است که گاهی احمقها هم درست می گویند.
با خوردن حرف هرگز سوء هاضمه نمی گیرید.
همه از مردن در راه باورشان سخن می گویند، اما هیچ کس از کشته شدن در راه باورش دم نمی زند.
سرسخت و سمج و پایدار باشید و هرگز تسلیم نشوید.
بدون پول، آرامش به دشواری به دست خواهد آمد.
عیب جامعه این است که همه می خواهند آدم مهمی باشند و هیچ کس نمی خواهد فرد مفیدی باشد.
رو به پیشرفت، یعنی دگرگونی، رو به تکامل، یعنی دگرگونی های بسیار.
آدم بدبین، سختی را در هر فرصتی می بیند، آدم خوش بین فرصت را در هر سختی.
تا هنگامی که پایانهای بزرگ در جهان وجود دارد، می دانیم که روح و معنی هستیم نه جسم و جانور.
سیاستمدار کسی است که حوادث فردا و یک ماه و یکسال بعد را پیش بینی کند و سپس بتواند دلایلی بیاورد که چرا اتفاق نیفتاد.
امپراتورهای آینده، امپراتورهای فکر و اندیشه اند.
اشخاص همیشه گناه را به گردن شرایط و بی نظمی می اندازند؛ من به شرایط و بی نظمی باور ندارم. مردان کامیاب، شرایط و نظم را جستجو می کنند و آن را می آفرینند.
کافی نیست حداکثر تلاش خود را بکنیم و در بهترین حد خود ظاهر شویم، گاهی لازم است کاری را در حد کفایت انجام دهیم.
قرنهای تاریک باز خواهد گشت، روزگار حجر بر بالهای درخشان دانش باز خواهد گشت، چه بسا امروز برکت های بی شمار به بشر ارزانی داشته تا یک روز مایه ی نابودی وی شود، آگاه باش! فرصت از دست نرود.
حقیقت، انکارناپذیر است. بدخواهی ممکن است به آن حمله کند. ممکن است نادانی آن را به مسخره بگیرد، اما سرانجام حقیقت پایدار خواهد بود.
موفقیت، توانایی رفتن از شکستی به شکست دیگر بدون از دست دادن شور و حرارت است.
ماجراجو و خطرناک باشید، با روزگار به مقابله برخیزید و ترس به خود راه ندهید؛ زیرا هر چه پیش آید خوش آید.
شجاعت را به حق در صدر صفات برجسته انسان دانسته اند... زیرا این صفت تکیه گاه صفت های دیگر است.
میانجی مانند کسی است که به تمساح غذا می دهد و امیدوار است که آخرین کسی باشد که طعمه او میشود.
من آدم خوشبینی هستم؛ فکر نمی کنم اگر جز این باشم، حال و روز ام بهتر از این باشد.
درستکاری اهمیت دارد، ولی روراستی نیز مهم است.
بهای هیچ چیز گزاف تر از انتقامجویی نیست.
تجربه همیشه به سود انسان نیست، زیرا، هیچ رویدادی دوبار به یک شکل رخ نمیدهد.
ما از جهانیان، هیچ نمی خواهیم، جز احترام.
بدون انگیزه و شوق، همه ی خوبیهای دیگر، مفهوم خود را از دست خواهند داد.
شهامت چیزی است که باعث می شود انسان بایستد و سخن بگوید. البته این هم که انسان بنشیند و گوش دهد، شهامت است.
مهمترین کار ما این نیست که ببینیم در دور دستهای مبهم و ناپیدا چه چیزهایی وجود دارد. کار ما این است که به آنچه آشکارا در پیش رو داریم، بپردازیم.
بدون تردید، افراد بشر حاضر نیستند که همگی بطور یکسان و برابر از گرسنگی بمیرند و بی گمان برای آخرین تکه نانی که می ماند و باید تقسیم شود، درگیری شدیدی به وجود خواهد آمد.
وینستون چرچیل.
من از طفولیت دانستم که مادر چه چیز خوبیست.روزی که معلمم مراکودن خواند او از من دفاع کرد.
من جداتصمیم گرفتم ثابت کنم که او در باره ی من خطا نیا ندیشده!
همه مدیون منند و من مدیون او! امروز همه از آن اوست.
هیچ چیز واقعا خراب نیست ! حتی ساعتی که از کار افتاده است ، دو بار در روز زمان را درست نشان می دهد.
انسان ها مانند خطوط انگشتان هیچ کدام به هم شبیه نیستند.
انسان هر چه بالاتر برود احتمال دیده شدن وصله ی شلوارش بیشتر می شود.
ایمان باور کردن چیزی است که می دانی حقیقت ندارد.
نبوغ یعنی یک درصد الهام گرفتن ونود ونه درصد عرق ریختن.
تمام پیشرفتهای عالمگیر خود را مدیون تفکر منظم و یادداشت برداری دقیق هستم.
من هفتصد بار اشتباه نکردم. من یک بار اشتباه نکردم من زمانی موفق شدم که هفتصد راهی را که موفقیت آمیز نبود اصلاح کردم. هر گاه راهی را که عمل نمی کرد حذف کردم راهی را پیدا کردم که کار می کرد.
هیچ چیز در دنیا به اندازه عصمت و عفت زن را بالا نمی برد.
اگر هر یک از ما کارهایی را که قابلیت انجام آن را داریم انجام می دادیم جدا شگفت زده می شدیم.
افکار افراد متفکر خودبخود می اندیشد.
امید همان قدر برای انسانها اهمیت دارد که بال برای پرندگان.
انسان در هر سنی که از کار بازماند بهتر است که بعد بی درنگ بمیرد.
بسیاری از ناکامیها ناشی از این است که هنگام تسلیم شدن نمیدانید که تا چه حد به موفقیت نزدیکید.
اگر می خواهید در زندگی موفق باشید، استقامت و پشتکار را همراه صمیمی خود سازید.
حجب و حیا نهتنها آرایش است، بلکه نگهبان فضیلت است.
مهم این نیست که در کجای این جهان ایستاده ایم ، مهم این است که در چه راستایی گام بر می داریم.
لازمه موفقیت ،در توانائی تمرکز انرژی ذهنی و جسمی وبدون وقفه بروی یک مسئله است بی آنکه احساس خستگی کنید.
انسان هنوز خارق العاده ترین کامپیوتر است.
من در زندگیم حتی یک روز هم کار نکرده ام. آنچه انجام داده ام، تفریح بوده است.
آنان که در زندگی پیروز و کامیاب شده اند، نخست از نظر فکر و روح، پیروز و کامیاب بوده اند.
همچون اسفنج که آب را در بر می گیرد، شما هم اندیشه های خوب را در بر گیرید و آن را در خدمت هدف خویش قرار دهید.
نام نیک پیراهنی است که هرگز کهنه نمی شود.
زنها اختراعهای بزرگی نکرده اند، اما مخترعان بزرگ را پرورش داده اند.
طعم بسیاری از شکست های زندگی را کسانی چشیده اند که در دو قدمی کامیابی از تلاش خود دست کشیده اند.
من شکست نخورده ام، تنها هزار راه حل پیدا کرده ام که به کار نمی آیند.
* بیایید باهم بخوانیم:
بهترین چیز رسیدن به نگاهی است
که از حادثه عشق تر است ...
روزی خواهم آمد و پیامی خواهم آورد...
خواهم آمد گل یاسی به
گدا خواهم داد
زن زیبای جذامی را گوشواره ای دیگر خواهم بخشید
کور را خواهم
گفتم : چه تماشا دارد باغ ...
هر چه دشنام از لب خواهم برچید
هر چه دیوار از
جا خواهم برکند
رهزنان را خواهم گفت : کاروانی آمد بارش لبخند
ابر را پاره
خواهم کرد
من گره خواهم زد چشمان را با خورشید ، دل ها را با عشق ،سایه ها را
با آب ،شاخه ها را با باد
و به هم خواهم پیوست،خواب کودک را با زمزمه پنجره ها
بادبادک ها به هوا خواهم برد گلدان ها آب خواهم داد ...
خواهم آمد ،سر
هر دیواری میخکی خواهم کاشت
پای هر پنجره ای شعری خواهم خواند
هر کلاغی را
کاجی خواهم داد
مار را خواهم گفت : چه شکوهی دارد غوک
آشتی خواهم داد
آشنا خواهم کرد
راه خواهم رفت نور خواهم خورد
دوست خواهم داشت
...
دنگ..،دنگ..
ساعت گیج زمان در شب عمر
می زند پی در پی
زنگ.
زهر این فکر که این دم گذر است
می شود نقش به دیوار رگ هستی
من...
لحظه ها می گذرد
آنچه بگذشت ، نمی آید باز
قصه ای هست که هرگز
دیگر
نتواند شد آغاز...
باید امشب بروم
من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه
صحبت کردم
حرفی از جنس زمان نشنیدم
هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود
کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد
هیچ کس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت
...
چرا مردم نمی دانند
که لادن اتفاقی نیست
نمی دانند در
چشمان دم جنبانک امروز برق آبهای شط دیروز است ؟
چرا مردم نمی دانند
که در
گلهای ناممکن هوا سرد است؟
هر کجا هستم باشم
آسمان مال من است
پنجره ، فکر، هوا،
عشق، زمین مال من است
چه اهمیت دارد
گاه اگر می رویند
قارچ های غربت ؟
من نمی دانم که چرا می گویند : اسب حیوان نجیبی است کبوتر زیباست
و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست
گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد
چشم
ها را باید شست جور دیگر باید دید ...
چترها را باید بست
زیر باران باید رفت
فکر را خاطره را
زیر باران باید برد
با همه مردم شهر زیر باران باید رفت
دوست را زیر باران
باید برد
عشق را زیر باران باید جست
زیر
باران باید بازی کرد
زیر باران باید چیز نوشت حرف زد نیلوفر کاشت
زندگی تر
شدن پی در پی
زندگی آب تنی کردن در حوضچه "اکنون" است
رخت ها را بکنیم
آب در یک قدمی است ...
و شبی از شبها
مردی از من پرسید
تا طلوع انگور
چند ساعت راه است؟
باید امشب بروم
باید امشب چمدانی را
که به اندازه ی
پیراهن تنهایی من جا دارد بردارم
و به سمتی بروم
که درختان حماسی
پیداست
رو به ان وسعت بی واژه که همواره مرا می خواند
یه نفر باز صدا زد
سهراب!
کفش هایم کو؟