سلام به همه...
این پست درموردروزهای برگزاری کلاس اصول پرستاری هست.امروزمیخواستم سرکلاس بگم ولی واقعافراموش کرده بودم !عذرخواهی میکنم ازاین بابت که اطلاع رسانیم به موقع نبوده
خانم بهنام فرمودندکه هم روزشنبه9/9/92 ازساعت 1-3 وهم روزسه شنبه 12/9/92 ازساعت 10-12 کلاس داریم.
لطفا وخواهشا به دوستانتون هم اطلاع بدین.ممنون
دوستان سلام
در رابطه با کلاس های پژوهش یه مدت که دوستان دایم سوال میکنن، راستشو بخواین این بی برنامگی تقصیر خود اتاق پژوهشه که ... . بگذریم
ولی با این حال دوست عزیزمون آقای هژبری واقعا" زحمت کشیدند و به زور یه وقت از اتاق پژوهش گرفتند و امروز به بنده گفتند که اطلاع رسانی کنم که به شرح زیره!:
سه شنبه هفته ی آینده از ساعت حدود 1 الی 5 ؛ تاکید میکنم از هفته آینده ( فردا نداریم) حالا اگه بازم ساعت دقیقشو گفتن فورا" اطلاع رسانی می کنم، بنده بازم از طرف خودم و بچه ها از آقای هژبری تشکر می کنم؛ فعلا" خدا نگهدارتون باشه ( در ضمن مشکل ساپورت کلیپ پارکورو نیز رفع کردم ؛ 1/5ساعت واسش وقت گذاشتم مطمئن باشید می یاره! )
بچه ها این یک کلیپ فوق العاده خنده دار که همه تونو دعوت میکنم حتما ببینید! تو این کلیپ یک نفر است که درباره مادرهای ایرانی حرف میزنه!هیچ توهینی نمیکنه ولی خیلی جالب! بازم از اینا دارم ایشاالله بعدا... !
http://uploadboy.com/eu6yj23qog2l.html
سلام...
این پست یه چیزی شبیه جلسات تودیع ومعارفه وزیر،وزراست بااین تفاوت که بضاعت مالی مادرحداونا نیس وامکاناتمون درهمین حده
اول اینکه آقای عسگری از نمایندگی انصراف دادن وآقای مقتدایی پوراین مسئولیت روپذیرفتن.
من برخودم واجب دونستم که ازطرف همه بچه های کلاس اززحمات آقای عسگری تشکرکنم که ازهمون روزاول که هیچکس حاضرنشداین مسئولیت روقبول کنه،ایشون درحق بچه هالطف کردن ونماینده شدن
وهمچنین ازآقای مقتدایی پورتشکرمیکنم که لطف کردن واین مسئولیت روقبول کردن
سلام دوستان عزیز. خسته نباشید.
به دلیل استقبال بی نظیر شما از پست وصیت نامه انیشتین ()این بار وصیت نامه ''سر چارلز اسپنسر چاپلین"به دخترش" جرالدین"رو براتون گذاشتم ،امیدوارم نظرتون رو جلب کنه
جرالدین دخترم، از تو دورم، ولی یک لحظه تصویر تو از دیدگانم دور نمی شود. اما تو کجایی؟ در پاریس روی صحنه ی تئاتر پر شکوه شانزه لیزه... این را می دانم و چنان است که در این سکوت شبانگاهی، آهنگ قدمهایت را می شنوم. شنیده ام نقش تو در این نمایش پر شکوه، نقش آن دختر زیبای حاکمی است که اسیر خان تاتار شده است.
جرالدین، در نقش ستاره باش اما اگر فریاد تحسین آمیز تماشاگران و عطر مستی آور گلهایی که برایت فرستاده اند تو را فرصت هوشیاری داد، بنشین و نامه ام را بخوان... من پدر تو هستم. امروز نوبت توست که هنرنمایی کنی و به اوج افتخار برسی. امروز نوبت توست که صدای کف زدنهای تماشاگران تو را به آسمانها ببرد. به آسمانها برو ولی گاهی هم روی زمین بیا و زندگی مردم را تماشا کن. زندگی آنان که با شکم گرسنه، در حالی که پاهایشان از بینوایی می لرزد و هنرنمایی می کند. من خود یکی از ایشان بودم.
من زمانی دراز در سیرک زیسته ام و همیشه و هر لحظه برای بندبازان بر روی ریسمانی بس نازک و لرزنده نگران بوده ام. اما دخترم این حقیقت را بگویم که مردم بر روی زمین استوار و گسترده، بیشتر از بندبازان ریسمان نااستوار سقوط می کنند.
دخترم، جرالدین، پدرت با تو حرف میزند. شاید شبی درخشش گرانبهاترین الماس این جهان تو را فریب دهد. آن شب است که این الماس، آن ریسمان نااستوار زیر پای تو خواهد بود و سقوط تو حتمی است...روزی که چهره ی زیبای یک اشراف زاده ی بی بند و بار تو را بفریبد، آن روز است که بندبازی ناشی خواهی بود. بندبازان ناشی همیشه سقوط می کنند.
از این رو دل به زر و زیور مبند. بزگترین الماس این جهان آفتاب است که خوشبختانه بر گردن همه می درخشد...اما اگر روزی دل به مردی آفتاب گونه بستی، با او یکدل باش و به راستی او را دوست بدار و معنی این را وظیفه ی خود در قبال این موضوع بدان. به مادرت گفته ام که در این خصوص برای تو نامه ای بنویسد. او بهتر از من معنی عشق را می داند. او برای تعریف معنی عشق، که معنی آن یکدلی است شایسته تر از من است...
دخترم، هیچ کس و هیچ چیز را در این جهان نمی توان یافت که شایسته آن باشد که دختری ناخن پای خود را به خاطر آن عریان کند...برهنگی بیماری عصر ماست. به گمان من تن تو باید مال کسی باشد که روحش را برای تو عریان کرده است.
*لطفا برای خواندن ادامه متن،مشاهده ی امضا وچند عکس دیگر از چاپلین به ادامه مطلب بروید
روزی روزگاری عباس صفوی با اندرونی خود سخت عصبانی شده و خشمگین می شود.در پس غضب او دخترش سرای را ترک کرده و شب به خانه باز نمی گردد.شاه بر ناموس خود که از زیبایی خیره کننده ای بهره داشت سخت به وحشت می افتد.ماموران تجسس در تمام شهر به تکاپو می افتند ولی اورا نمی یابند.
دختر به وقت خواب وارد مدرسه ی طلاب شده و از قضا وارد حجره ی"محمد باقر استرآبادی"که جوانی فاضل بود می شود.
چون از ماجرا خشمگین بود در حجره را می زند و بدون مقدمه وارد حجره می شود و می گوید:از بزرگ زادگان شهرم و خانواده ام صاحب قدرت،اگر از ماندنم امشب ممانعت کنی تورا به سیاست سختی دچار می سازم!
جوان از ترس می پذیرد و دختر پس از صرف شام به خواب می رود.
وسوسه به جوان حمله می کند.اودر اوج جوانی و شهوت است.آتش غریزه شعله می کشد،آتشی که سنگ را متلاشی می کند.
ساعاتی بعد ماموران به مدرسه می رسند.احتمال بودن دختر را آنجا نمی دهند.اما ناگهان فریاد دختر از حجره جوان نظرشان را جلب می کند!!!
لطفا برای دنبال کردن داستان به ادامه مطلب بروید...
ادامه مطلب ...سلام
خوفین بچه ها، شما خوب باشین ما هم خوبیم!
این پستو گذاشتم که هم بچه ها بیشتر با ورزش های پارکورو فیری رانینگو و... بیشتر آشنا بشن و هم این که بعد از این همه درس خوندن!!! یه کم تفریح کنند و سرگرم بشن؛ فقط یه چیز دیگه:
please & please do not try this at home
اگه بخوام ترجمه ی سلیس و روانشو بگم : خواهش میکنم از دوستان که اگه تا الان از این کارا انجام ندادند، به هیچ وجه هوس تجربه کردن این حرکات به سرشون نزنه(جو نگیرتشون) چون بنده با چشمای خودم آدمایی رو دیدم که حتی تو باشگاه مجهز و ایمن اتفاقای بدی(قطع نخاع ، شکستگی گردن و...)واسشون افتاده تو رو خدا ببخشین که نصیحتتون میکنم ولی دوست ندارم بازم از این جور اتفاقات واسه ی دوستام بیفته و...
(این کلیپ واسه ی دو سه سال پیشه ؛ راستی اگه گفتین من کدومشونم؟!)
دوستان مشکل دانلود و ساپورت این post رفع شد؛ از این که صبوری کرده و به بنده گزارش دادین واقعا" ممنونم... .
بچه ها فایل زیر حاوی چند تا (بسم الله الرحمن الرحیم) فوق العاده زیبا که به درد تحقیق دفاع مقدس و کلا هر تحقیق یا پاور پوینتی که در ترم های بعد ممکنه داشته باشیم میخوره! امیدوارم استفاده اش را بکنید ولی موارد استفاده اش زیاد نباشه!
http://www.uploadboy.com/7mhhomz2tazy.html