دانشجوی ترم یک بود که عاشقش شد از اون عاشقا که تو داستانها می گن ......وقتی تو کلاس حاضر بود تو حضور غیاب اساتید می گفت همه حاضرن هیچکس غایب نیست وقتی هم که غایب بود می گفت همه غایبن هیچکس حاضر نیست...........تا شنیدم آخرای ترم هشت با هم عروسی کردن خیلی خوشحال شدم .....بعد چند سال عروس خانم به خاطر مریضی که داشت فوت کرد.......روی سنگ قبرش این جمله با خط درشت خود نمایی می کرد.........همه مردن هیچکس زنده نیست