اردوی دفاع مقدس و نظرات بچه ها!

سلام به خانم ها و آقایون  

می دونم همتون بعد از این اردوی؟! پر شکوه خسته اید پس بهتون میگم که خسته نباشید. درسته که 1 نمره شاید ارزششو نداشت ولی هر چی بود به خیر گذشت. حالا شاید می پرسید این پست چیه؟ الان خدمتتون عرض می نمایم. از اونجایی که بچه هاحدود 4 ساعت از باغ موزه دفاع مقدس بازدید کردن و نتایجی هم ازش گرفتن گفتم که این پستو بزارم تا بچه ها نظراتشونو به عرصه ی نمایش بزارن تا دیگر عزیزان نیز فیض ببرن شاید که مورد رحمت الهی قرار بگیریم. اصلا" خدا رو چی دیدین شاید با نتیجه گیری از این اردو!ی سیاحتی تونستیم بازم نمره بگیریم حالا خود دانید !        


خلاصه مطلب: هر چه می خواهد دل تنگت بگو!!!


نظرات 35 + ارسال نظر
محمود جمعه 17 آبان 1392 ساعت 13:50

خانم تارتار من بابت جملاتم از شما عذرخواهی میکنم.تا اون عبارتو دیدم از کوره در رفتم.من هیچ وقت به خودم این اجازه رو نمیدم که زحمات بی اندازه شمارو زیر سوال ببرم که اگر کسی همچین نظری داشته باشه واقعا کم لطفی کرده.
به نظر من بین بچه ها شما واسه نمایندگی از همه بهترین.
بابت دین هم باید بکم که کاملا حق با شماست مشکل از منو امثال منه.بهتره این مکالمه همین جا تموم شه وبه سطل زباله تاریخ فرستاده شه.باز هم پوزش میطلبم.

Rama.. پنج‌شنبه 16 آبان 1392 ساعت 19:16

بچه ها بخاطر ی موضوع ن چندان مهم بقیه زحمات خانم تارتارو نادیده نگیریمو ....... .
فک کنم بهتره اردو رو بیشترزین کشش ندیم

موافقم چون واقا زحمت میکشن بهنام

تارتار پنج‌شنبه 16 آبان 1392 ساعت 18:32

درضمن آقای مقتدایی پوراگراشکالی توی رفتارومنش من وجودداره شمااین اشتباه پای دینمون نذارین.چون دین اسلام دینه محبته وهیچ نقصی توش وجودنداره.واگرنقصی وجودداره ازمنه نه ازدین من.البته مطمیناشمااینومیدونین خواستم اگربرای بچه هاشبهه ای پیش اومده رفع بشه

تارتار پنج‌شنبه 16 آبان 1392 ساعت 18:08

سلام.آقای مقتدایی پورمن واقعاقصدجسارت نداشتم بله حق باشماست اگرمن جلوی اشتباهاتم رونگیرم یه روزی اشتباهاتم راه منو سدمیکنن.پس منوبابت حرفی که بهتون زدم ببخشید.البته متن شماهم خالی ازلطف نبودوتمام زحمات منو زیرسوال برده بودین البته تمام کارهایی که انجام دادم وانجام خواهم داد رو عین وظیفه میدونم وهیچ منتی سرکسی ندارم.واگرشمافک میکنین که من شایستگی نماینده بودن روندارم باکمال میل این کارو به شمامحول میکنم

محمود پنج‌شنبه 16 آبان 1392 ساعت 11:20

خانم محترم عبارت "سرای ...خونی"چه معنی ای داده؟!میشه توضیح بدین؟!از شما دیگه توقع نداشتم.از شماکه دم از انجیل و قرآن و خدایی بودن و انتقاد و مسولیت و...میزنین و یه جورایی سرلوحه خانم های کلاس هستین دیگه بعیده خانم.
چه معنا داره؟!اگر لطف کنین از این به بعد جواب نظرای بعدیرو با منطق کامل پاسخ بدین و همچین عباراتی تکرار نشه ممنون میشم.
درضمن اون شب ifiخوابگاه قطع بود

دوستان یه صلوات بفرسید تموم شه.بهنام

تارتار چهارشنبه 15 آبان 1392 ساعت 13:54

آقای مقتدایی پور همونطورکه گفتم من کاملاانتقادپذیرم ولی من خودمم شب قبلش متوجه این موضوع شدم چون استادفقط به نماینده بچه های تهران خبرداده بودونماینده تهران این موضوع روبه من منتقل نکرد.درضمن اگرشماهمون شب چنددقیقه ای ازسرای خرخونی بیرون میومدین ویه سربه وبلاگ میزدین پیام منومیخوندین و...

محمود چهارشنبه 15 آبان 1392 ساعت 11:17

فکر کنم این احساس تعهد خانم تارتار فقط به خوراکی ها ختم میشه.چون از اونجایی که یادمه نصف بچه هایکشنبه دقیقه 90 بعد از کلاس فیزیولوژی فهمیدن که آناتومی نداریم

تارتار دوشنبه 13 آبان 1392 ساعت 20:49

آقای حمزه ای ازاونجایی که من نسبت به تمام بچه های کلاس احساس تعهدمیکنم خواستم باطرح این موضوع بفهمم که ازآقایون پذیرایی شده یانه؟واگرنشده برم سهمیتون ازاستادبگیرم

خانوم تارتار خب زودتر میگفتید هدفتون چیه من نمیگفتم از ما پذیرایی شده
بهنام

حمزه ای یکشنبه 12 آبان 1392 ساعت 11:18

خانم تارتار چرا و از روی چه سندی شما ادعا می کنید به اقایون کیک و ساندیس ندادند

ابوالفضل اسبقی شنبه 11 آبان 1392 ساعت 11:52

خدا رو شکر که با این پست تونستم بچه ها رو به هم نزدیک تر کنم حالا خر چند خودم نتونستم به بیشتر نظرات پاسخ بدم، بازم معذرت ، با این استقبا لی که از پستم کردین دفعه ی بعد هم از این پستا می زارم که با همدیگه مچ تر بشیم

تارتار جمعه 10 آبان 1392 ساعت 15:40

کاملاواضحه اینکه مسیولیت اشتباهم پذیرفتم.

وای ! شما چه قدر انتقاد پذیرید !! ولی من اینطوری از رو نمیرم بهنام

تارتار جمعه 10 آبان 1392 ساعت 15:28

کاملامتوجه شدم که اشاره به شخص خاصی ندارین اشتباهم میپذیرم بالاخره آدمای انتقادپذیرومسیولیت پذیراینطوری هستن دیگه

بعله خب.به هر حال ....

فقط قسمت مسولیتشون نفهمیدم کجاش بود

تارتار جمعه 10 آبان 1392 ساعت 14:52

سلام.این اردوهرچیزش که خوب نبود ولی قسمت آخرش که به خانوماکیک ورانی دادن خوب بودوخوبتراینکه این چیزانصیب آقایون نشد ودرجواب آقایونی که گفتن خانم هابایدچیکارکنن:بایدبگم ازدامن زن مردبه معراج میره.بله ماخانوما یه همچین بزرگواران بی ادعایی هستیم

به به ! خانوم تارتار.از این ورا ؟!

محمد حسین که جوابش رو گرفت

ولی در جواب خانومایی که گفتن با آقایون کیک و رانی نرسید(اشاره به شخص خاصی ندارم ) : اتفاقا به ما آقایون هم رسید.نمیدونم کیک شما چی بود ولی به آقایون کیک دوقولو شکلاتی هم رسید

بـــــــعــــلـــــه ! ما آقایون هم چنین انسان هایی هستیم

بهنام

sheghi جمعه 10 آبان 1392 ساعت 12:28

javabe soale fani mohandeC : are khodamam in ghad esmam 2lanyee hes3 neveshtanesh nis!!

اصلا میخواستم اسمتونو بنویسم کلی کالری سوزوندم بهنام

محمدحسین سه‌شنبه 7 آبان 1392 ساعت 20:47 http://hpmerlin.blogfa.com

من دیگه نظر نمیدم مگر در شرایط اظطرار ! بای بای

خوش حال میشیم

نه عزیزم.شلوغش نکن الان بچه ها فک میکنن چه خبره.از پشت نت همه چی برعکسه

amiralmasi سه‌شنبه 7 آبان 1392 ساعت 14:43

aslan khoob nabood man faghat omadebodam savare havapeamaha sham ama nazashtan
taankaram ke nazashtan bahash shelik konim
akhe inam shod ordo0
akhe cheghad mahdodiat?
takey

:| بهنام

محمدحسین دوشنبه 6 آبان 1392 ساعت 21:58 http://hpmerlin.blogfa.com

موپالمو رئیس اسلحه سازی بویو در سریال جومونگ(عزیزدلم)

من از این سریالا نیگا نمیکنم جیگر.شرمنده

بهنام

محمدحسین دوشنبه 6 آبان 1392 ساعت 21:56 http://hpmerlin.blogfa.com

بهنام توهم یک چیزی میگی دعوابندازی ها! بهنام فردوسی پور.... ! بعدشم مردای بزرگ حرفای بزرگ میزنند واز ناملایمات باکی ندارند( باکی ندارند رو حال کردی؟!!)

تو که میدونی من تا جایی که بتونم طرف دوستمو میگیرم ولی نظراتی که قبلا داری رو اگه بخونی میفهمی خیلی خوب دارم باهات راه میام

بهنام

محمدحسین دوشنبه 6 آبان 1392 ساعت 21:49 http://hpmerlin.blogfa.com

من موپالمو رو بغلم داشتم که این حرف رو زدم!

من که نفهمیدم چی داشتی ولی احسنت :|
بهنام

محمدحسین دوشنبه 6 آبان 1392 ساعت 21:35 http://hpmerlin.blogfa.com

باید بایک مردبزرگی ازدواج کنند ومنتظرباشند تا یک مرد بزرگ دیگه ای بیاد شوهرشون رو درک کنه!

خانوما جواب این کامنت رو به خودتون میسپرم ببینم چه میکنیدا !

محمد حسین زره ببپوش

بهنام

محمدحسین دوشنبه 6 آبان 1392 ساعت 17:29 http://hpmerlin.blogfa.com

حیف!مردان بزرگ را فقط مردان بزرگ درک میکنند اتفاقا خودم توفکرش هستم برم کارگردان شم یا فیلمنامه نویس!

این جمله منو دگرگون کرد.حالا خانوما چی کار کنن ؟

حمزه ای دوشنبه 6 آبان 1392 ساعت 16:16

بچه ها دیروز خیلی حال من دگرگون شد واقعا چه مردابی تو این مملکت بودن و رفتن

به خدا که... حیف شدن Abolfazl Asbaghi l

محمدحسین دوشنبه 6 آبان 1392 ساعت 15:30 http://hpmerlin.blogfa.com

منظورت ادبیاتی که استفاده میکنم؟! مدلم! از ته مایه های طنز اجتماعی تو جملاتم استفاده میکنم! درد وبدبختی های مردم رو در قالب طنز میگم!

شما چقدر شریف هستین . باید می رفتین هنرمند می شدین . حیف که مردم شما رو درک نمیکنن

محمدحسین دوشنبه 6 آبان 1392 ساعت 15:22 http://hpmerlin.blogfa.com

واقعا بگم؟ آقای قاسم کریمی ! چطور؟

احسنت! بر آقای کربمی! اگه یه بار دیگه 2 جمله قبلتو بخونی متوجه منظورم میشی دکتر جانAbolfazl

محمدحسین دوشنبه 6 آبان 1392 ساعت 15:12 http://hpmerlin.blogfa.com

پس عجب خیلی بیکاری هستی!

کار از بالا بردن اطلاعات عمومی مهم تر هم هست؟ بهنام

محمد حسین میتونم بپرسم دبیر محترم ادبیاتتون کی بود؟Abolfazl

محمدحسین دوشنبه 6 آبان 1392 ساعت 14:55 http://hpmerlin.blogfa.com

تورفتی از یک دانشجو تاریخ پرسیدی و اونم معنی تاریخ رو بهت گفته؟عجب بیکاری هستی! من لغت نامه رو نخوندم ولی فکر نکنم اینو نوشته باشه:
تاریخ: به قبل از 753 سال و6 ماه و 25 روز پیش گفته میشود!

نه خیر من از استاد تاریخ پرسیدم.

محمدحسین دوشنبه 6 آبان 1392 ساعت 14:41 http://hpmerlin.blogfa.com

بهنام من تاریخ یعنی گذشته! تو هیچ فرهنگ لغتی نگفته از یک حدی به اون ور تاریخ!ماهم که جنگ روندیدیم پس تاریخ تر!زمان مادها میشه تاریخ ترین!

مرسی که معنی تاریخ رو با صفات تفضیلی توضیح دادی.ولی خدا وکیلی لغت نامه رو نگاه کردی اینو گفتی؟
اگه بری از یه دانشجو که تاریخ میخونه سوال کنی معنی تاریخ رو بهت میگه جیگر

sheghi دوشنبه 6 آبان 1392 ساعت 08:32

اردوی جالبی بود اصلا فک نمی کردم اینقد جالب باشه. اگه این راهنما ها اجازه می دادن خودمون بریم اینقد حرف نمی زدن بهتر بود

بل. اگه خودمون میرفتیم که نیم ساعته تموم میشد.

یه سوال فنی مهندسی :شقی همون شقایقه ؟خانوم معظمی ؟

بهنام

محمود یکشنبه 5 آبان 1392 ساعت 22:57

سلام دوستان عزیز,امیدوارم از اردوی امروز بهره کافی برده باشید.
امروز تو سالن 4,وقتی روایتگر روی اون مانیتور میزیه(یا به قول آقا ابوالفضل میز بیلیارده) عملیات وافجر 8 رو توضیح میداد,تا گفت خیلی از غواصامون تو اروندرود ناپدیدشدن یاد مصاحبه ی مادر یکی از همین غواصا که چن وقت پیش دیده بودم افتادم,گفتم شاید نظرتونو جلب کنه.ایشون میگفتن:پسرم شوخ طبع بود,یه روز سر غذا که سبزی پلو با ماهی بود و اتفاقا خیلی هم دوست داشت,با مضاح گفت:من که ماهی دوست دارم زیاد میخورم.اگه یه روزی توی اروند شهید شدم جسدم برنگشت زیاد ناراحت نشین,بزارین ماهی ها تلافی کنن و یه بار هم اونا مزه مارو بچشن!خلاصه گذشت.پسرم رفت...اروند شهید شد... اتفاقا دیگه برنگشت...از اون روز به بعد دیگه ماهی نخوردیم,حتی شب های عید نوروز.
باسپاس از نویسنده عزیز

جالب بود محمود جان.تاثیر گذار بود.

اون میز بیلیارد رو من گفته بود.

بهنام

*صدام حسین* یکشنبه 5 آبان 1392 ساعت 21:54

حالا واسه من میرین موزه دفاع مقدس حس نورانی بهتون دست میده هان؟
حالا واسه من نظراتتون رو هم میزارین کیف میکنین؟
امشب اومدم به خواب باراک گفتم یکی از اون کلاهکای هسته ای شو صاف بفرسته تو پیراپزشکیتون,اون موقع نورانی تر هم میشینانقد نورانی که فوتون گسیل کنین

مرسی داش صدام.تو باید فیزیک هسته ای میخوندی اصلا

بهنام

... یکشنبه 5 آبان 1392 ساعت 21:41

ma k hesabi behemoon khosh gozasht..makhsoosan oon ghesmate shekanje o osara...vaghean ashk too cheshamoon halghe zade bood..rasti b shoma keyk o rani resid?

بله به ما هم رسید.مرسی که پیگیرید .ولی حیف که ... هستید

بهنام

محمدحسین یکشنبه 5 آبان 1392 ساعت 21:41 http://hpmerlin.blogfa.com

که تاریخ مملکتت روبشناسی عزیزم!این همه بعضی ها از آمریکا واروپا تعریف میکنند وچیزاشونو تو سر ایران میزنند ببین اونا باسه تاریخ مملکتشون چی کارامیکنندوچقدر هزینه میکنند! ایمیلم:
hp.hoseinn@yahoo.com

تاریخ ما از زماد ماد شروع میشه تا ورود اسلام.از اون به بعد میشه تاریخ عرب-ایران تا زمان قاجار.بقیش هنوز تاریخ نشده عزیزم

بهنام

محمدحسین یکشنبه 5 آبان 1392 ساعت 21:17 http://hpmerlin.blogfa.com

بچه ها انصافا وبی شوخی من یکی خیلی خیلی حال کردم!شاید امروز وقتش نبودالبته چون سانس داشتم ولی جایی بود که به نظرم آدم توعمرش یک بارباید میرفت!یک پلاک دارم از سه شنبه دانشگاه می اندازم(تو مدرسه زیاد می انداختم)

جیگرم جدیدا داری میری رو مخم.اگه اون پلاک رو بندازی منم یه چیزی میندازم که پشیمون شی !

اگه اون مانیتور میزی رو میز بیلیارد میکردن بهتر بود.چند میلیارد خرج کردن که چی آخه؟

raha یکشنبه 5 آبان 1392 ساعت 20:53

slm kheili bikhood bod dlmon khoosh bod b park vali khoda doost nadasht oon hes rohani ro az dast bedim yehoo vas hamin baroon rahmatsho az ma darigh nakard hata ye minam ghat nashod k dlemon khosh she vali harchi bood goozasht

آورین.

ما که میخواستیم تو پارک آموخته هامون رو از دفاع مقدس پیاده کنیم.مخصوصا قسمت لبخند شهید

ولی همونطور که گفتید این نیز بگذرد

بهنام یکشنبه 5 آبان 1392 ساعت 19:15

نمره که بعید میدونم.

اردو که کاملا اردوی مفیدی بود.مطالب ارزش مندی که عرضه شد به درد دنیا و آخرتومون میخوره(قطعا و حتما)الان دور منو یه فضای نورانی گرفته

ولی خوش به حال دخترا که مسئولشون زود توضیح میداد زود رفتن.ما تو تالار 4 خیلی موندیم.

حیف شد به خاطر بارون پارک طالقانی کنسل شد

قطعا" همینطوره و این اردو باعث پدید آمدن احساسات متفاوتی در افراد شده! اصلا" بنده از وقتی که از این اردو اومدم دیدم نسبت به پیرامونم تغییر کرده همه چی فرق کرده و از این قبیل حالات! . حالا آقا بهنام ناراحت نباش ایشالا دفعه ی بعدی با استاد اخلاق میریم اردو فکر کنم این اردو اخلاق رو همه با آغوش باز پذیرا باشن تازه می تونیم با استاد چای بنوشیم و ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد