درود و سلام
1.اگر بدنبال کسی هستی ک ایرادی نداشته باشد،همیشه تنها خواهی ماند.دیل ادواردز
2.همه ی کسانی ک با تو میخندند دوستان تو نیستند.ناپائون
3.اگرواقعا پی ببریم هر کلمه ای ک از دهان ما خارج میشود ب مانند سنگی است ک در بنای دوستی و دشمنی بکار میرود آن موقع تا میتوانیم تلاش خواهیم کردک سخن بیهوده و بی ارزش ازدهانمان خارج نشود.دکتر مارون
سعی کردم جملات مربوط ب حال و هوا های این روزای وبلاگ باشه.اینم اشانتیوم :
وقتی ک بدی کردی ب نیکی آنرا محو کن.حضرت محمد(ص)
رنگ صورتی ب درخواست دوستان عزیزم سعید حسینی و ابوالفضل اسبقی
جمله اول واقعا قشنگ بود.......گل بی خار خداست
حیف ک بهت قول دادم دیگه...بدجور تو گلوم مونده
نظر قبلی ماله من بود
اشکالی نداره همکار زحمت کش...
یک روز بعد از ظهر وقتی اسمیت داشت از کار برمی گشت خانه، سر راه زن مسنی را دید که ماشینش خراب شده و ترسان توی برف ایستاده بود. اون زن برای او دست تکان داد تا متوقف شود. اسمیت پیاده شد و خودشو معرفی کرد و گفت من اومدم کمکتون کنم. زن گفت صدها ماشین از جلوی من رد شدند ولی کسی نایستاد، این واقعا لطف شماست.
وقتی که او لاستیک رو عوض کرد و درب صندوق عقب رو بست و آماده رفتن شد، زن پرسید: «من چقدر باید بپردازم؟»
و او به زن چنین گفت: «شما هیچ بدهی به من ندارید. من هم در این چنین شرایطی بوده ام. و روزی یکنفر هم به من کمک کرد، همونطور که من به شما کمک کردم. اگر تو واقعا می خواهی که بدهی ات رو به من بپردازی باید این کار رو بکنی. نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشه!»
چند مایل جلوتر زن کافه کوچکی رو دید و رفت تو تا چیزی بخوره و بعد راهشو ادامه بده ولی نتونست بی توجه از لبخند شیرین زن پیشخدمتی بگذره که می بایست هشت ماهه باردار باشه و از خستگی روی پا بند نبود. او داستان زندگی پیشخدمت رو نمی دانست واحتمالا هیچ گاه هم نخواهد فهمید. وقتی که پیشخدمت رفت تا بقیه صد دلارش رو بیاره، زن از در بیرون رفته بود، در حالی که بر روی دستمال سفره یادداشتی رو باقی گذاشته بود.
وقتی پیشخدمت نوشته زن رو می خوند اشک در چشمانش جمع شده بود. در یادداشت چنین نوشته بود: «شما هیچ بدهی به من ندارید. من هم در این چنین شرایطی بوده ام. و روزی یک نفر هم به من کمک کرد، همون طور که من به شما کمک کردم. اگر تو واقعا می خواهی که بدهیت رو به من بپردازی، باید این کار رو بکنی. نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشه!».
همان شب وقتی زن پیشخدمت از سرکار به خونه رفت، در حالی که به اون پول و یادداشت زن فکر می کرد به شوهرش گفت :«دوستت دارم اسمیت، همه چیز داره درست می شه».
"زنجیر عشق - شاهکار دافنه دوموریه"
چ جالب!اون پیشخدمت زن اسمیت بود!...
کلا بعضیا خوبن البته اگه تحت تاثیر حرف دیگران قرار نگیرن...
این جمله هم ب درد این روزای وبلاگ ما خیلی میخوره:
مواظب اطلاعات نادرست باشید.ممکن است خطرناک تر از ناآگاهی باشند.برنارد شاو
سلام


::
:
خیلی هم عالی
با جمله سوم خیییییییلللللللیییییی حال کردم.
میسی مموت جوووووون
سلام



قربونت داش سعید گل گلاب
اره جمله سوم بدجور ب درد این روزای وبلاگ ما میخوره